درود دوست عزیز
ایمیلتون رو بفرمایید براتون ارسال کنم.
- - - Updated - - -
درود دوست عزیز
ادرس ایمیلتون رو بفرمایید براتون ارسال کنم.
- - - Updated - - -
|
NoteAhang
The Iranian Virtual Music Society |
نوع: ارسال ها; کاربر: mahgam; کلمات کلیدی:
درود دوست عزیز
ایمیلتون رو بفرمایید براتون ارسال کنم.
- - - Updated - - -
درود دوست عزیز
ادرس ایمیلتون رو بفرمایید براتون ارسال کنم.
- - - Updated - - -
در اين سفر كه به مقصد نميرسد هرگز
چه حكمتيست كه افراد كاروان گنگاند
سفير صاعقه گنگ است و باد و باران گنگ
بهار و عاطفه، خورشيد و كهكشان گنگاند
- - - Updated - - -
در اين سفر كه به مقصد...
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد
من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست
درد آن بود که از...
مهرداد عزیز
درود و سپاس از همت شما دوست عزیز در گردآوری و اشتراک گذاری این مجموعه .
پاینده باشید.
درود دوستان
فایلها به آدرس ایمیلتان ارسال شد.
استاد شجاع الدین لشکرلو
http://www.lashkarloo.com/images/386593_330529466975718_1873713812_n.jpg
بیوگرافی استاد از زبان خودشان :
تمام سایه ها را می کشم در روزن مهتاب
حضورم را زچشم شهر حاشا می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در گوشه ای تنها
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
از باد شنیدم خبر روسری ات را
انگار که برگشته ای از آن سر دنیا
با آمدنت نوربه پرپر زدن افتاد
شب هرچه که دزدید به چشمان تو پس داد
ما رند و خراباتي و ديوانه و مستيم
پوشيده چه گوييم همينيم که هستيم
زان باده که در روز ازل قسمت ما شد
پيداست که تا شام ابد سرخوش و مستيم
کتاب" لذت تمرین تا لذت نوازندگی"
نویسنده : بردیا عاشوری
http://s5.picofile.com/file/8125937768/10403266_662643083830619_3998572075510257165_n.jpg
علت تالیف این کتاب کمک به هنرجویان،...
درود دوست عزیز
براتون ایمیل کردم.
این زمان نشسته بی تو با خدا
آن که با تو بود و با خدا نبود
می کند هوای گریه های تلخ
آنکه خنده از لبش جدا نبود
آسمانی!تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال وهوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
تو را که چون جگر غنچه جان گل رنگ است
به جمع جامه سپیدان دل سیاه مرو
به زیر خرقه ی رنگین چه دام ها دارند تو مرغ زیرکی ای جان به خانقاه مرو
اي خدا! اي رازدار بندگان شرمگينت
اي توانائي كه بر جان و جهان فرمانروايي
اي خدا! اي همنواي ناله ي پروردگانت
زين جهان، تنها تو با سوز دل من آشنايي
هزار پله فرا رفتم از حصار زمان
هزار پنجره بر عمر رفته وا کردم
به شهر خاطره ها چون مسافران غریب
گرفتم از همه کس دامن و رها کردم
واي بر من، با جهاني شرمساري كي توانم
تا بدرگاهت بر آرم نيمه شب دست نيازي؟
با چنين شرمندگيها، كي زدست من بر آيد
تا بجويم چاره ي درد دلي از چاره سازي؟
زمانه از تو هزاران شبیه ساخته است
هنر شناسم و شبه هنر، نمیخواهم
بخواه تا اثری باز جاودانه شود
دقایقی که ندارد اثر، نمیخواهم
به عمر یک غزل حافظانه...
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم ،کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم،کافی ست
تو را که چون جگر غنچه جان گل رنگ است
به جمع جامه سپیدان دل سیاه مرو
به زیر خرقه ی رنگین چه دام ها دارند
تو مرغ زیرکی ای جان به خانقاه مرو
تلخـــی وصل ندارد کـــم از اندوه فراق
شادی بلبل از آنست که بو کرد و نچید
مقصد آنگونه که گفتند به ما ، روشن نیست
دوستان نیمـــه ی راهید اگــــر ، برگردید !
دلرباي آب، شاد و شرمناك،
عشقبازي مي كند با جان خاك !
خاك خشك تشنه دريا پرست،
زير بازي هاي باران مست مست !
اين رود از هوش و آن آيد به هوش،
شاخه دست افشان و ريشه باده نوش !
یکدم مرا به گوشۀ راحت مرا رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام!
ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا ! زخمی دگر بزن که نیافتاده ام هنوز.
یک عمر غمت خوردم تا در برت آوردم
گر جان بدهند ای غم از من نستانندت
گر دست بیفشانند بر سایه، نمی دانند
جان تو که ارزانی گر جان بفشانندت
مپرسيد، اي سبكباران! مپرسيد
كه اين ديوانه ي از خود به در كيست؟
چه گويم! از كه گويم! با كه گويم!
كه اين ديوانه را از خود خبر نيست